متن نویسه...
تقدیم به دکتر افضل دانشمند بخاطر محبت بی دریغش و تئوری لایه های همسود در انتخابات
ناسازگاری در گستره ی مطلق گرایی کاندیدا ها ی ریاست جمهوری در پهنه ی اندیشه و کارکرد :
نمي دانستم چه بگويم ! دهانم راهي به نامها نداشت چشمانم كور بود و چيزي در روح من آغازيد : تب يا بالهايي فراموش شده ! و من به طريقت خود دست يافتم : رمز گشايي آتش ! و اولين سطر لرزان را نوشتم : لرزان ، بدون استحكام ، .... سرشار از دانايي آنان كه هيچ نمي دانند!! و ناگهان ديدم درهاي بهشت را بدون قفل و گشوده ! گياهان را تپش كشتزاران را سايه هاي غربال شده با تيغ آتش و گل را شب طوفان خيز و هستي را ! و من اين بي نهايت كوچك با آسمانهاي عظيم پرستاره …!( نرودا)
تئوری دکتر افضل : مادام که نتوان ساختاری صنفی و مبتنی بر سود همسازو همسود در یک لایه – طبقه – قشر خاص اقتصادی پدید آورد هرگز نمی توان ساختار و ظرف ناقص سیاسی – اجتماعی را سامان داد.
سنجش کاندیدا ها بر اساس معیار های توسعه ی صنفی در راستای منافع ملی و بهبود کیفیت زندگی ایرانیان در کل جهان ...
گزاره ها:
ساخت پالایشگاه در اوگاندا توسط ایران (اخبار روز 5 شنبه 7/3/1388)
کوچ پرندگان از تهران به سبب آلودگی شهر تهران ( 7/3/1388)
بررسی تحریم فروش بنزین به ایران توسط کنگره ی آمریکا (1/3/1388)
نوشیدن آبمیوه توسط آقای باراک حسین اوباما در کافه ی کوچکی در کنار شهر واشنگتن ( 12/2/1388)
رقص رئیس جمهور ایلات متحده ی آمریکا – گورباچف و ... در کنار دیوار فرو ریخته ی برلین در فردای پروستاریکا و گلاسنوست ...( 1992 برلین )
مادر جان تو دیگر بزرگ شده ای ، فوق لیسانست را گرفته ای ، مشاور وزیرفرهنگ و ارشاد اسلامی هستی از تو زشت است ، وقارو سنگینی خودت را حفظ کن ، تو نباید کنار خیابان ساندویچ بخوری ، زشت است تو باید شخصیت خودت را حفظ کنی ... ( مادر بزرگ 1378)
همیشه این سوال بنیادین آزار دهنده است ، چه می شود که آدم ها ، پست ها ، مناصب ، شخصیت ها در ایران و جهان سوم در هم می آمیزند و به تدریج در ساختار و کالبدی جدید خودنمایی می کنند ؟
بی گمان هیچ کدام از ما هیچ یک از مدیران ارشد ، روحانیت ، رئیس جمهور ، وزیر ، استاندار ، فرماندار و حتی بخشداری را در ایران هرگز ندیده اید که با مردم عادی و همچون بقیه در شهر و خیابان به گردش بپردازند ، چیزی بیاشامند ، با خانواده ی خود به گردش بروند و دست دختر و همسرشان را بگیرند و حتی با آنها در جامعه دیده شوند ...
حتی در شهرستانها این قضایا به لایه های دیگر و فرودست نیز تسری یافته است . آنچنان که تقریبا دشوار است که از طبقه ی فرادست ، تحصیل کرده و صاحب منصبی را بتوان در جامعه همراه خانواده – همسر و به ویژه ی دخترو دختران خود مشاهده کرد .
در واقع اگر میزان فشار های قانونی – شرعی – و مدیریتی را نیز کنار بگذاریم ، فشار های اجتماعی و هنجاری نیز همسویی و هم افزایی با قواعد حقوقی و قانونی و تبعات آن را نیز گسترش می دهد . در واقع قوانین برآمده از قواعد شرعی باهنجار های عرفی همراه گردیده و شرایط نوینی را پدیدار ساخته است .
هنگامی که قوانین موجب آن می شود که ضابط قانونی (نیروی انتظامی و...) بتواند از هر شخصی در جامعه پرس و جو کرده و مجبور به عزیمت به محل نیروی انتظامی و ... نماید ، در این جا بحث قانون خود یک مسائله است و مسائله ی تبعات آن معضلی دیگر است . وقتی که آدم متشخصی از طبقه ی آبدومند و معتبر در شهر – محل – گروه و ... مورد بازخواست و حتی توجه ضابط قانون شود همراه با خود فشار هنجاری مردم و گروه های پیرامونی را نیز موجب می گردد ، بحث شایعه توسعه می یابد و اضهار نظر ها و مداخلات شخصی و جمعی فزونی می گیرد در نتیجه شخصی که مورد بازخواست و حتی یوجه ساده قرار گرفته به سبب فشار اجتماعی – روحی – روانی ناخواسته خود به ایجاد یک نوع از هنجار های عرفی و شدیدتر از قوانین می پردازد تا به تعبیر عامیانه ی آن از دیوار شکسته – سگ درنده - ... فرار نماید . به این ترتیب برای گریز از تبعات و پیامدهای ناشی از یک پدیده ی قانونی ، جامعه به خودکنترلی پیچیده ای می رسد و کوشش بر ان می شود که تا حد ممکن از تیررس نگاه و چشم انداز وارسی قانون و جامعه دور بوده و بگریزد . به این ترتیب ساختار رفتاری افراد و اشخاص در جامعه ی ایران تحت 3 نهاده ی اثرگذار است :
· - اجرای قانون
· - تبعات برآمده از اجرای قانون
· - عرف در هم آمیخته با دین
بدین لحاظ ، افراد و شخصیت ها ( در هر سطحی و در هر گروه و ساختاری ...) به نسبت جایگاه و نقش خود در جامعه و گروه خود به ایفای نقشی دیگر به سمت و سوی پنهان روی ( تا حد ممکن دور از انظار و نگاه ) می پردازند و می کوشند که تا جایی که ممکن است از جامعه دور شوند ، خانواده ی خود را دور نگه دارند ، فضای شخصی و خصوصی خود را در انزوای مطلق و نا آشنایی کامل داشته باشند . شخصیت ها و کسانی که ناچار از حضور در صحنه ی اجتماعی و عرصه ی کارکردی می باشند با شدت مناسبات و مسائل مرتبط با خانواده – حریم - ... از جامعه و نگاه اجتماعی دور سازند . چنین ر فتاری که گاه آن را با مسائل امنیتی نیز ترکیب می نمایند ، بر پیچیدگی های ارزشی – هنجاری می افزاید .
اما چرا این مسائله حائز اهمیت بسیار در جامعه و مناسبات سیاسی به ویژه انتخابات اهمیت می یابد ؟
چرا ورود خانم دکتر زهرا رهنورد استاد دانشگاه الزهرا در کمپینگ انتخاباتی آقای مهندس میرحسین موسوی اهمیت یافته است ؟ ( شگفتی مسائله در آن است که در انتخابات فراروی به تبعیت از موج اوبامائیسم که در دنیا تسری یافته ، کلماتی مثل کمپینگ انتخاباتی – میشل اوباما - ...در ادبیات سیاسی ایران کنونی رواج یافته است .)
چرا ترکیب این هنجار ها در ساختار ها و زیرساخت های سیاسی – اجتماعی در پهنه ی خصلت های پدر خوانده گی ناشی از نوع معیشت برجا مانده ی کشاورزی – فئودالی (اقتصاد آسیایی ) ... موجبی برای ناسازگاری و مطلق گرایی گردیده است ؟
به هر روی ، در مناسبات سیاسی – اجتماعی – اقتصادی کشورشرایطی پدیدآمده است که در آن افراد ( مدیران) نه تمایلی به پذیرش نسبی گرایی – دگرگونی رفتاری و خصلتی دارند و نه حاضرند شخصیت ویژه ای را که برای خود فرض کرده اند و در قالبی خاص فرو رفته اند تغیر دهند . به دیگر سخن مدیران و شخصیت ها به سختی دیدگاه های خویش را هر چند در پروسه ی زمان نا کارآمد تغیر می دهند و از آن سوی کوشش می نمایند که دیگران را همسو با تفکر خود نمایند .( تلاشی که اغلب منجر به ایجاد بحران – زوال – انهدام و فروپاشی در جایگاه و نقش اجتماعی – سیاسی می گردد )
بدین لحاظ مناسباتی پدیدار گردیده است که قالب ها پیروز میدان گردیده و تفکرکه فرایندی پویا و اثرگذار است بازنده ی اقتضائات می شود . از این روی ، در شرایطی که کشور دچار تغیرات و دگرگونی های گسترده ای شده و روابط بین الملل تا ارتباطات عاطفی در سطح جامعه ی جهانی متحول گردیده ، کاندیدا های ریاست جمهوری در ایران همچنان با همان قالب های ذهنی و پیش فرض های خود که اینک تبدیل به باور گردیده است عمل می نمایند .بدین ترتیب دیگر بار بیماری اجتماعی گسترده ی اجتماعی خود را شنان می دهد . بیماری ای که در آن هر کس با توجه به گمان های خود شخصیتی برای خود ساخته و آن قدر بر ان ایستادگی و پافشاری دارد تا باور می کند خود را در مناسباتی جدید بی آن که در محیط پیرامونی اش کسی آن باور و قالب ذهنی شخص را بپذیرد .و شخص با ان نقش خیالی مورد اقبال قرار گیرد .
از این روی هنگامی که به عرصه ی سیاسی انتخابات توجه می کنیم ، آنچه که بیش از هر چیز خودنمایی می کند یک سری پیش قرض های قالبی خاصی است که در ان هر 4 کاندیدا بر آن تاکید دارند . و باز هم با همان رفتار بیمار گونه ی فکری در ایجاد ظرفیت فکری و شخصیتی .
از جمله ی صفات بارز و همگانی این بزرگواران عبارت است از :
Ø - تعریف از خود
Ø - تبین ظرفیت و میزان دنباله روی خود از رفرنس های اجتماعی
Ø - نقد وضعیت اقتصادی – سیاسی – اجتماعی ( به جز اقای دکتر احمدی نژاد که این نقد ها را به حوزه ی دیرین مدیریت – اقای سید محمد خاتمی – منسوب می نماید )
Ø - همگی اعتراف می کنند که کشور در لبه ی پرتگاه ورشکستگی و نابودی مطلق است .( آقای دکتر احمدی نژاد این مسائله را به اقتدار ایران و ابرقدرتی ایران و همپایگی ان با آمریکا منسوب کرده و ارجاع می دهد )
Ø - عدم توضیح کامل در ارتباط با مسائل غنی سازی و فضای بین المللی ( فقط آقای دکتر احمدی نژاد توضیحی با توجه به معاهده ی سعدآباد و...)
Ø - انتقاد از چالش زایی دولت نهم در ارتباط با همسازی جهانی و شکل گیری تحریم های بین المللی
Ø - توجه و شعار بدون برنامه نسبت به زنان و جوانان
Ø - فردگرایی و تبیین آن که ضعف ها و چالش های دولت نهم را برطرف خواهند کرد ، آنهم به تنهایی ...
اما انچه که در این میان هرگز مورد توجه واقع نشده و نمی شود - آنچه که به تعبیری کرانه های تحول و نگاره ی پیشرفت است – عبارتند از :
§ - آینده نگری و راهبرد سازی
§ - تقدیم برنامه ی زمان بندی شده ی توسعه و تحول بر اساس سند چشم انداز 20 ساله
§ - تبین و تعریف راهکار های خروج از بحران و به تعبیر اقای دکتر محسن رضایی پرتگاه
§ - تعریف و تفسیر معیار ها و سنجه های توسعه ی اجتماعی – اقتصادی – سیاسی
§ - ارائه ی طرح نوآورانه و خلاقانه ی تیم خود در رفع معضلات ملی
§ - تبیین شیوه ی بهره گیری از خرد ملی در رفع چالش های جمعی مردم کشور
§ - نوع ارتباط ، شیوه ، استراتژی ، بینش و...مذاکره و مراوده با آمریکا و سایر کشور های جهان .
§ - تعریف ساختار های علمی – زیرساخت های فکری و نهاد های عالمانه ی گروه حامی و همکار کاندیدا .
§ - معرفی گروه – نهاد – ساختار - ... همکار و طراح برنامه های کاندیدا ی ریاست جمهوری در تقابل با آنچه که هم اکنون وجود دارد و هر کاندیدایی خود را معرفی کرده و همه ی طرح و برنامه ها را به خود منتسب می نماید و همکاران را با اندازه گیری با خط کش خود گزینش می کند .
§ - نمایش نوع ارتباط آنها با مردم عادی در ساختار های عمومی و همساز با جامعه ( گریز از ایجاد شخصیت قالبی ...)
§ - باز تعریف و تعریف واقعی – مشخص – نمایان – شفاف از منافع ملی – گستره ی منافع ملی – حوزه های زیرمجموعه ی منافع ملی – ارتباط منافع ملی با ساختار مدیریتی ، چیده مان مدیریتی بر اساس منافع ملی ...
با این حال این مسائل تنها بخشی از مجموعه انتظاراتی است که خرد ملی در صدد است ، نوع نگرش کاندیدا ها را نسبت به آن بداند . بخش بیشتر آن بر می گردد به تعریف مطلوب و گرایش و سمت و سو گیری کاندیدا به نسبت درک و تببین مطلوبی که برآمده ازتعریف منافع ملی است .
ایا تاکنون در هیچ یک از بیانات و نوشته های کاندیدا ها سخنی از مطلوبیت عملی – عینی مشاهده شده است ؟
آیا این کاندیدا ها هرگز نمی خواهند ظرفیت انسان بودن خود را در زندگی عادی برای مردم بازگو نمایند ؟آیا باید آنها در همان قالبی که از خود ساخته اند و یا دیگران ساخته و به آنها القا کرده اند تا ابد بسر برند ؟
آیا نباید ، هر کاندیدایی نشان دهد که چقدر زندگی شخصی و فردی اش مشابه دیگر مردم است ؟
چرا باید طوری قالب ها از آدم ها شکل بگیرد که شخص در عین مسخ شده گی جرات تبیین خواست ها ، احساسات ، عواطف ، خشم ها و ... را نداشته باشد ؟
همواره در رویکرد های اجتماعی – سیاسی – قانونی به گونه ای رفتار می شود که گویی این کاندیدا ها ، سایر صاحب منصبان و مدیران ارشد از طایفه و نژادی دیگر هستند ، طایفه ای که ساحتی مقدس داشته و باید هر چه بیشتر از روابط با انسانهای دیگر دور باشند ، آنگاه هم که بخواهند اندکی نزدیک شوند باید از داخل محفظه ها و ... با مردم ارتباط برقرار کنند . و از آنجا که به لحاظ قانونی نیز توهین ... به این آدم ها جرم محسوب می گردد ( اصولا من با هرگونه بی ادبی با هرکس – شخصیت – فرد را دور از نزاکت و ادب دانسته و براین باورم که بزرگش نخوانند اهل خرد آن که نام بزرگان به زشتی برد ، اما این که به صرف بیان صفت – بی ادبی – گستاخی و ... انسانی مدتی را زندانی باشد که نام کسی را با ادب بکارنبرده و یا حتی از راه دور توهین کرده انسانی نمیدانم و به نظر من عملی ظالمانه است و.... ) ، ارتباط این مدیران از مردم هرلحظه بیشتر می شود . از سوی دیگر ، قالبی کردن تفکرات – رفتار ها – اندیشه ها – کارکرد ها – روابط و...این مدیران و هم کسانی که آنها را مورد ارزیابی و نقد قرار می دهند بر ابعاد فاجعه ی گسست و گسل روحی – روانی مردم از مدیران ومدیران از مردم افزوده است . ( اینجا مراد از کلمه ی مردم فقط کسانی هستند که وابستگی حکومتی – مدیرتی نداشته و وابستگی مالی - ... ندارند )
بدین ترتیب هر کاندیدا به سبب نقش و جایگاهی که برای خودش تعریف کرده و یا تعریف کرده اند اغلب همان نوع هنجار و رفتار خاص را نشان می دهد ، بی آن که عزمی برای تغیر در او ایجاد شود و یا محیط پیرامونی به او اجازه دهد که اراده ای دیگر نوع را عملی نماید . ... بطور مثال وقتی که طرف را پوپولیست معرفی کرده اند و یا خود در چنین نقشی فرو رفته ، کاندیدا خود بیشتر از هر زمانی به آن رویکرد توجه می کند و از سویی هر کار خردمندانه ای را که انجام می دهد را نیز در ساختاری پوپولیستی تعریف و تفسیر می کنند . به همین طریق وقتی که کسی را به عنوان خرد گرا معرفی می نمایند و به وی صفت خط شکن اندیشه های نامولد و غیر پویا می دهند ، شخص مورد نظر در قالب نقش تعریف شده فرو می رود در عین حالی که اقدامات پوپولیستی وی را هیچکس از منظر روابط غیر عقلانی مورد توجه قرار نمی دهد ، به این ترتیب شرایطی پدید می آید که همه چیز در تعریفی از قالب و فرضیه ی مبدل به باور جای می گیرد ، همه چیز سفید مطلق و یا سیاه قطعی است . نگرشی که به سبب توفق نسبیت و نسبی شدن ارزش ها و هنجار ها دیری است از چرخه ی زیست اندیشه خارج شده و کارآمدی خود را از دست داده است .
از این منظر مساله ی مهم آن است که این تفکر قالبی در فضای رفتار فردی کاندیدا ها و روابط محیطی کنترل کننده ، چرا تغیر نمی کند و نمی تواند در نگرشی فرا قالبی تحول یابد ؟
آیا فقدان احزاب منتج به چنین فرآورده ای در حیات سیاسی – اجتماعی – اقتصادی گردیده است ؟
بسیاری بر این باورند که عدم وجود احزاب فعال و کارآمد سبب گردیده که تفکرات قالبی و مطلق گرا ( سیاه – سفید ) در همراهی با سیستم پدرخوانده ی مردسالار روندی را ایجاد نماید که در ساختاری ارباب مدارو شکل دهنده به دولت رانتیر (ارباب کل ) تفکرات قالبی و مطلق گرا بدون توجه به جهان پیرامون - تحولات و تغیرات رخ داده در آن -شکل بگیرد .
اما تجربه ی گران بهای جوامع تک حزبی و چند حزبی کشور های جهان سوم نشان داده است که در ساختار های جهان سومی رهبران احزاب نیز به سرنوشت مطلق گرایی و تفکرقالبی دچار شوند ، در واقع مادامی که ظرف ( اجتماعی – سیاسی – اقتصادی ...) کج و معوج است در هر شکلی مظروف را به همان شکل در خواهد آورد . به دیگر سخن در بسیاری از جوامع حزبی می توان رئیس حزب را با شاه در یک موقعیت مشاهده کرد ، همان تعریف ها ، تمجید ها ، داستانهای شگفت آور ، اقتدار ، شکوه ، تملق و چاپلوسی هایی را که ممکن است نسبت به یک پادشاه دید ، همان رویه و روند را نیز می توان در مورد یک رئیس حزب مشاهده کرد .
چرا ؟
مثال معروفی در جامعه شناسی روستایی بعد از انقلاب متدواول گردید ، در زمان شاه گردن کلفت های روستا کدخدا شدند ، در زمان انقلاب کدخدا ها رئیس شورا شدند .چرا ؟
مسائله ی بسیار مهم همین چرا است .
چگونه باید این معضل بنیادین را حل کرد در حالی که گردن کلفت کدخدا و کدخدا رئیس شورا ... می شود ؟ آیا با تغیر عنوان ماهیت مساله تغیر می کند ؟
تفاوت رئیس جمهور کره ی شمالی با یک شاه ( ملک عبد..اردن ) در چیست ؟ آیا هر دو مدیریت را به ارث نبرده اند ؟ آیا هردو با اقتدار حکومت نمی کنند ؟
دکتر افضل در این جا یک تئوری بزرگ و نظر گیری دارد ، دکتر افضل معتقد است که مادام که نتوان ساختاری صنفی و مبتنی بر سود همسازو همسود در یک لایه – طبقه – قشر خاص اقتصادی پدید آورد هرگز نمی توان ساختار و ظرف ناقص سیاسی – اجتماعی را سامان داد .
بخش بعدی :
ساختار های همسود و همساز در صنف های ویژه ی اقتصادی به منظور ایجاد مناسبات سیاسی – اجتماعی ... شایسته در راستای زمینه سازی بهبود کیفیت زندگی جمعی بر شالوده ی بکارگیری خرد ملی و سنجش کاندیدا ها بر معیار این شاخص بنیادین ..
آیا کاندیدا ها ظرفیت ساختار های همسود و همساز را در راستای بهبود مناسبات و تعاملات اجتماعی بکار گرفته اند و دیدگاه های آنها نسبت به این زیرساخت های توسعه آفرین و پیشرو چیست ؟
Wind of Change گوش سپرده به باد تغييرات يک شب تابستانی .. سربازها ول مي گشتن گوش سپرده به باد تغييرات …
دنيا داردكوچك مي شود هيچوقت فكرش رو مي كردي بتوانيم اين همه به هم نزديك شویم ؟ ، مثل دو برادر ؟ آينده توي هواست مي توانم همه جا آن را حس كنم با او می دم تمام وجودم را همراه با باد تغييرات....
من را به جادوي لحظه ببر تو يک شب پر نور كه كودكان فردا توی رويا مي بينند آن را ، تو باد تغييرات…
باد تغييرات ، وزیدن بگیر صاف تو صورت زمان مثل يک طوفان كه ناقوس آزادي رو به صدا در مي آرود
تو و من ...
) اسكورپيون)
|